واحدهای عملیات ویژه
نیروی زمینی ارتش ایالات متحده


در سرتاسر تاریخچه ی جنگها و نبردها هرجا که هدف فرماندهان و طراحان جنگ شناسایی دقیق مواضع دشمن و برهم زدن نظم نیروهای دشمن و آزار رساندن به آن ها با اتکا به تاکتیکهایی همچون عملیات جنگ و گریز، خرابکاری و حملات ضربتی بوده است، نیروهای عملیات ویژه مهمترین نقش را ایفا کرده اند. بر خلاف تصور عمومی نیروهای عملیات ویژه با واحدهای کماندویی نیروهای منظم متفاوت میباشند. این نیروها علاوه بر گذراندن دورهای تخصصی طاقت فرسای رزمی، دوره های پیچیده روانشناسی، جامعه شناسی و زبان شناسی را میگذرانند. بنابراین هرکدام از این نیروها علاوه بر تخصصهای نظامی (همچون مواد منفجره، تک تیرانداز...) به فرهنگ و زبان محاوره ای منطقه ی عملیات آشنا هستند از این قادرند هفته ها و یا ماه ها در میان مردم ان منطقه زندگی کنند و ماموریت خود را به اتمام برساند. وظایف این نیروها بسیار گسترده و متنوع است.
عملیات شناسایی و خرابکاری، بدست آوردن اطلاعات حساس از داخل مراکز و تاسیسات دشمن و مبارزه با تروریسم از طریق شناسایی و انهدام سازمان تروریست ها جزو مهمترین وظایف نیروهای عملیات ویژه در قرن حاظر بحساب می آیند.
نیروهای عملیات ویژه ارتش آمریکا جزو با سابقه ترین نیروهای عملیات ویژه جهان بحساب می آیند و از تنوع بسیاری برخوردارند. کارایی فوق العاده این نیروها در عرصه نبرد آنها را به یکی از ارکان اصلی استراتژی نظامی آمریکا در صحنه ی جهانی تبدیل کرده است که نقش آنها در جنگ های اخیر و خصوصا نبرد افغانستان بسیار چشمگیر بوده است. نیروهای ویژه ارتش آمریکا  از 46000 سرباز برگزیده تشکیل شده است و بودجه این نیروها در سال بیش از چهار میلیارد دلار است که این رقم تقریبا دو درصد کل بودجه دفاعی ایالات را تشکیل میدهد. ساختار نظامی این نیروها از بدو تاسیس تا امروز یک روند تکاملی را طی نموده است که بارزترین آن ایجاد فرماندهی عملیات ویژه (SOCOM) پس از شکست عملیات نیروهای آمریکایی در طبس بوده است. این ارگان که بخشی از وزارت دفاع آمریکا بحاب می آید وظیفه ی هماهنگ نمودن واحدهای عملیات ویژه از قسمت های مختلف در یک عملیات مشترک را بر عهده دارد.
معروفترین نیروهای عملیات ویژه ی نیروی زمینی ارتش ایالات متحده آمریکا عبارتند از:
تکاوران نیروی زمینی معروف به رنجرها

Rangers



رنجرها با سابقه ترین و قدیمی ترین نیروهای عملیات ویژه ارتش آمریکا بحساب می آیند که هنگ انها موسوم به هنگ هفتاد و پنجم در فورت بنینگ ایالت جورجیا مستقر است. پرسنل این هنگ، بسیار آموزش دیده و انعطاف پذیرند و قادرند تا خود را به سرعت به مناطق عملیاتی برسانند. این نیروها سربازان سبک باری هستند و قادرند تا به کمک مهارت های ویژه خود در نبردهای متعارف، عملیات ویژه و جنگ های چریکی عمل نمایند. رنجرها برای انواع مختلفی از عملیات همچون درگیری مستقیم، عملیات هوایی، فرود در پشت خطوط دشمن، عملیات خرابکاری و کمین در خطوط دشمن آموزش دیده اند و قادرند تا به کمک تجهیزات متنوعی از هواپیما و بالگردهای ویژه گرفته تا ای تی وی و موتورهای عملیات ویژه خود را ظرف مدت 18 ساعت به هر نقطه ی جهان برسانند. از این لحاظ آنها را میتوان جزو بهترین نیروهای واکنش سریع جهان بحساب آورد.
پیدایش رنجرها به جنگ جهانی دوم بازمیگردد. در سال 1942 میلادی و طی جنگ جهانی دوم گردان رنجر بوجود آمد. این گردان سربازان خود را از نیروهای آمریکایی مستقر در ایرلند شمالی تامین میکرد. این سربازان پس از انتخاب شدن در اسکاتلند و تحت نظر کماندوهای انگلیسی آموزش دیدند. پس از تشکیل گردان یکم رنجرها، گردانهای سوم و چهارم نیز بوجود آمدند که در منطقه ی آفریقای شمالی و ایتالیا خدمت میکردند و فرمانده آن ها ویلیام داربی بود. اما در بیست و نهم ژانویه 1944 و طی نبرد سیسترنا اغلب پرسنل گردانهای یکم و سوم اسیر شدند و این گردانها عملا غیر فعال شدند. علاوه بر گردانهای یکم، سوم و چهارم، گردانهای دیگری همچون گردانهای دوم، پنجم و ششم رنجرها نیز تشکیل شده بود که در مناطق دیگر مشغول عملیات بودند. نیروهای گردان پنجم در سواحل نرماندی و خصوصا در سواحل اوماها پیاده شدند و گردانهای دوم نیز پیش از حمله نیروهای اصلی به سواحل نرماندی به مواضع توپخانه ای آلمانها در پوینت دوهاک حمله کردند. این نیروهای پس از عبور از صخره هایی به ارتفاع 50 متر، پنج توپ 155 میلیمتری سنگین آلمانها را منفجر کردند که این امر نقش قابل توجهی در کاهش تلفات نیروهای متفقین در سواحل یوتا و اوماها داشت. در بخش دیگری از جهان و در منطقه ی عملیاتی اقیانوس آرام نیز رنجرها مشغول عملیات بودند و سربازان گردان های ششم رنجر در عملیات های بیشماری همچون حمله به فیلیپین ایفای نقش کردند. پس از پایان جنگ جهانی دوم گردانهای رنجر منحل شدند ولی با آغاز جنگ کره دوباره فعالیت آنها از سر گرفته شد و بصورت دسته های مستقل وارد صحنه نبرد شدند. در جنگ کره رنجرها کانامه درخشانی از خود به جا گذاشتند. آنها در عملیاتی همچون گشتزنی، دیده بانی، تخریب راهای ارتباطی و پلها، حمله به مواضع دشمن و عملیات کمین شرکت میکردند. در یکی از موفقترین حملات رنجرهای دسته یکم موفق شدند تا طی یک حمله شبانه به مواضع نیروهای کمونیست کره شمالی به لشکر دوازدهم آنها ضربات سختی وارد کنند و بنابر برخی گزارشات آن را کاملا از بین ببرند. پس از ورود چین به عرصه ی نبرد نیز رنجرها و خصوصا رنجرهای دسته پنجم در دفع پنجمین مرحله ی عملیات نظامی نیروهای چینی نقش به سزایی ایفا کردند. لازم به ذکر است که دسته های رنجر پس از جنگ کره نیز مجددا منحل شدند.پس از آغاز جنگ ویتنام در سال 1969 میلادی مجددا رنجرها وارد صحنه ی نبرد شدند و اینبار در قالب هنگ هفتاد و پنجم پیاده ی تکاوران هوابرد ایفای نقش نمودند. در این جنگ نیز آنها به صورت دسته های مستقل وارد خطوط نبرد شدند و ماموریت هایی مشابه ماموریت های جنگ کره به آنها محول شد. آنها علاوه بر ماموریتهای متداول در عملیات های ویژه ای همچون آزاد سازی اسرا از طریق حمله به کمپ نگهداری آنها و نیز دستگیری و یا از بین بردن فرماندهان کلیدی در پشت خطوط دشمن شرکت میکردند.
پس از پایان جنگ هنگ هفتاد و پنجم رنجرها به حیات خود ادامه داد و تا امروز در عملیات بیشماری شرکت کرده اند  که اخرین آنها عملیات نظامی در عراق موسوم به عملیات آزادسازی عراق بوده است.
یگان عملیاتی یکم نیروهای ویژه معروف به نیروهای دلتا

Delta force



نیروهای دلتا را میتوان بهترین نیروی عملیات ویژه ارتش امریکا بحساب آورد. این نیروها بهترین سربازان ارتش آمریکا  و در اصل گلچینی از دیگر نیروهای عملیات ویژه ارتش هستند. وظیفه آنها انجام ماموریت هایی است که نیازمند واحدهای عملیاتی کوچک میباشد برای مثال میتوان به مبارزه با تروریسم، شناسایی نقاط حساس دشمن و دستگیری جنایتکاران جنگی اشاره نمود. نیروهای دلتا معمولا در ماموریتهای خود با هنگ هفتاد و پنجم رنجر و نیروهای هوابرد ابی خاکی نیروی دریایی معروف به تیم سیل (Seal Team) همکاری میکنند و عملیات را بصورت مرحله ای و مشترک اجرا میکنند. نیروهای دلتا در سال 1977 میلادی و توسط یک سرهنگ نیروهای مخصوص به نام چارلی بکویت بوجود آمد. در سال 1962 بکویت که در آن زمان یک گروهبان نیروهای مخصوص ( کلاه سبزها ) بود مامور شد تا طی یک برنامه مشترک یک سال را با گروه بیست و دوم سرویس هوایی ویژه انگلیس (SAS) بگذراند. وی طی ماموریت خود از تجربیات نیروهای انگلیسی استفاده نمود و به نقایص بسیاری در ساختار و روش انجام ماموریت های نیروهای عملیات ویژه ارتش آمریکا پی برد.
در آن زمان پرسنل نیروهای عملیات ویژه در آمریکا به صورت اجباری از دیگر نیروها تامین میشد  در حالیکه سرویس هوایی ویژه انگلیس پرسنل خود را از بین سربازان داوطلب دیگر واحدها انتخاب مینمود و این سربازان پس از گذراندن دوره های آموزشی و شرایط گزینشی بسیار سخت جذب این نیرو میشدند. این امر باعث شده بود تا سرویس هوایی ویژه از پرسنلی آموزش دیده و با انگیزه برخوردار شود. پس از بازگشت بکویت به آمریکا وی تلاش کرد تا تجربیاتش را به نیروهای مخصوص انتقال دهد ولی با مقاومت شدید و بدگمانی فرماندهانش روبرو شد. با اینحال وی همچنان از ساختار پنج نفره ی تیم خود در برابر ساختار تیمهای دوازده نفری نیروی مخصوص دفاع میکرد و انرا کارآمدتر میدانست. سرانجام در اواخر دهه ی 1970 میلادی و به علت حوادث تروریستی گسترده در جهان و از جمله قتل عام ورزشکاران رژیم صهیونیستی در المپیک مونیخ ارتش آمریکا تصمیم گرفت تا نیروهای زبده ارتش را جمع آوری کند و از آنها در برابر نیروهای انقلابی استفاده کند. بدین ترتیب علیرغم مخالفت نیروهای عملیات ویژه قدیمی تر مثل رنجر ها طرح بکویت که شامل تیمهای نیروی عملیات ویژه کوچک، بسیار آموزش دیده و داطلب میشد از طرف ارتش پذیرفته شد و بدین ترتیب نیروی دلتا بوجود آمد. این نیروها از بدو تاسیس در عملیات های بیشماری شرکت کرده اند. در جنگ های اخیر و خصوصا پس از جنگ بوسنی نقش نیروهای دلتا بسیار بارزتر شده است و این نیروها حساس ترین عملیات ارتش آمریکا را به انجام رسانده اند که از جمله انها دستگیری جنایتکاران جنگی یوگوسلاوی سابق، حمله نسبتا موفق به مقر ملاعمر رهبر طالبان، عملیات خرابکاری در خطوط مواصلاتی و مخابراتی نیروهای عراقی در سال 2003 در عراق بوده است.
مقر نیروهای دلتا در فورت براگ ایالت کارولینای شمالی واقع شده و هویت این نیروها کاملا سری میباشد. این نیروها علاوه بر گذراندن دوره های رزمی، کنترل جنگ، زبان و روانشناسی دوره های دیگری را نیز میگذرانند که اطلاعات زیادی در مورد آنها منتشر نشده است فقط آشکار شده است که این دوره ها جنبه اطلاعاتی دارند.
نیروهای مخصوص هوابرد معروف به کلاه سبزها

Green Berets



نیروهای مخصوص نیروی زمینی ارتش ایالات متحده که به کلاه سبزها مشهورند، واحدهایی از نیروی زمینی هستند که برای اجرای جنگ های غیر منظم و عملیات ضد تروریستی آموزش میبینند. این واحدهای کماندویی توسط ایرون بنک بوجود آمد که خود او جزو کماندوهای کلاه سبز ارتش آمریکا بود. پرسنل این نیروها از زبده ترین افراد ارتش انتخاب میشوند و پس از گذراندن دوره های اموزشی بسیار سخت جذب این نیروها میشوند. این نیروها قادرند تا در سخت ترین شرایط زنده بمانند و بجنگند. به آنان مارخور نیز میگویند چون آموزش دیده اند در صورت عدم وجود غذا، مارهای صحرا را شکار کرده و بخورند. نیروهای رزمی مخصوص از پنج گروه رزمی مستقیل تشکیل شده اند که هرکدام از این گروهها در یک منطقه خاص جهانی تمرکز دارند و پرسنل هر گروه با توجه به منطقه عملیاتی خود دوره های آموزشی پیچیده زبان محاوره ای و فرهنگ کشورهای هدف را پشت سر میگذرانند. این گروهها عبارتند از:
گروه رزمی یکم نیروی مخصوص: گروه یکم نیروی مخصوص از سه گردان تشکیل شده که گردان یکم در جزیره اوکیناوای ژاپن و گردانهای دوم و سوم در قرارگاه این نیروها در فورت لوییس ایالات واشنگتن مستقر هستند. گروه یکم نیروهای مخصوص مسئولیت انجام عملیات در منطقه اقیانوس آرام  و شرق آسیا را بر عهده دارد.
گروه رزمی سوم نیروی مخصوص: این گروه از نیروی مخصوص در قرارگاهشان در فورت براگ ایالت کارولینای شمالی استقرار دارند و مسئولیت انجام عملیات در سراسر قاره افریقا بجز منطقه شاخ افریقا بر عهده انهاست.
گروه رزمی پنجم نیروی مخصوص: این گروه از نیروهای مخصوص در قرارگاه خود در فورت کمبل ایالات کنتاکی مستقر است و مسئولیت انجام عملیات در خاورمیانه، خلیج فارس، آسیای میانه و شاخ افریقا را بعهده دارد.
گروه رزمی هفتم نیروی مخصوص: این گروه در قرارگاهشان در فورت براگ ایالت کارولینای شمالی مستقر هستند و مسئولیت انجام عملیات در آمریکای مرکزی، آمریکای لاتین و حوزه ی کارائییب را بعهده دارند.
گروه رزمی دهم نیروی مخصوص: این گروه ار نیروهای مخصوص از سه گردان تشکیل شده که گردان یکم در نزدیکی شهر اشتوتگارت آلمان و گردانهای دوم و سوم در فورت کارسون ایالت کلرادو مستقر هستند. گروه دهم مسئولیت انجام عملیات در اروپا و خصوصا اروپای مرکزی، اروپای شرقی، منطقه ی بالکان،ترکیه،اسرائیل و لبنان را بعهده دارد.
گروههای رزمی نوزدهم و بیستم نیروی مخصوص: این گروه جزو گارد ملی حفاظت برای ماموریت های ویژه بحساب می آیند.نیروی مخصوص در نهم ژوئن سال 1952 میلادی تشکیل شد و از انروز تاکنون در عملیات بیشماری شرکت کرده اند که غالب آنها با موفقیت به پایان رسیده اند.
علاوه بر واحدهای فوق نیروی زمینی ارتش آمریکا از واحدهای دیگری نیز استفاده میکند که کاربرد انها در عملیات ویژه محدودتر از واحدهای نامبرده است از جمله لشکر دهم کوهستان، لشکر 101 هوابرد، لشکر 82 هوابرد، واحدهای شناسایی دوربرد و هنگ 160 عملیات ویژه هوایی معروف به تعقیب گران شب. نیروهای عملیات ویژه در جنگ های اخیر نقش اول را داشته اند و ساختار آنها از جنبه های کمی و کیفی دستخوش تغیر شده است. این نیروها در گروه های کوچک متشکل شده اند و از تجهیزات فوق مدرن استفاده میکنند. علاوه بر سلاح های سبک و فوق مدرن نیروهای عملیات ویژه نیروی هوایی به هواپیماهای هرکولس سی-130 مجهز شده اند که در جنگ های اخیر و خصوصا در افغانستان بطور وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است. این هواپیماها که به اسپوکی معروفند در اصل یک کشتی توپدار پرنده است که تجهیزاتی سنگین تر از یک تانک دارد از جمله یک توپ 105 میلیمتری، یک توپ گتلینگ GAU-12 25 میلیمتری، یک توپ بوفورس 40 میلیمتری و بمبهای شش تنی.
همچنین نیروهای عملیات ویژه به بالگردهای عملیات ویژه و خودروهای پیشرفته مجهز شده اند که در نوع خود استثنایی هستند. علاوه بر تسلیحات، تاکتیک های نیروهای عملیات ویژه نیز دستخوش تحول گردیده است. نیروهای عملیات ویژه طی جنگ های اخیر بسیار سبکبار بوده اند و از خودروهای ویژه و موتور برای رسیدن به هدف استفاده کرده اند و بدین ترتیب همیشه دشمن را غافلگیر کرده اند. تک تیراندازان نیروهای عملیات ویژه نیز با هدف قراردادان فرماندهان دشمن از فواصل دور نقش بارزی را در بر هم زدن نظم نیروهای دشمن داشته اند. نیروهای عملیات ویژه بکمک سیستم های تعیین هدف لیزری نقش اصلی در هدایت حملات هوایی دقیق ایفا کرده اند. این نیروها با استفاده از تاکتیک نفوذ مورب قادر بودند تا پس از پرش از ارتفاع 27000 پایی، مسافتی بطول 40 کیلومتر را به کمک چترهای ویژه خود طی کنند و بدون هیچ گونه سروصدایی خود را به موقعیت مورد نظر برسانند. همه توضیحات فوق ثابت میکند که نیروهای عملیات ویژه از نقطه نظر تاکتیکی نیز کاملتر شده اند. طبق گزارشات منتشر شده از جنگ های اخیر شکی نیست که نیروهای عملیات ویژه ارتش امریکا نقشی محوری و انکار ناپذیر در تحقق اهداف فرماندهان و استراتژیستهای آمریکایی داشته اند.
اما این سلاح ها و تجهیزات پیشرفته ی آنها نیست که از آنها نیروهای قابل اطمینان و موثر ساخته بلکه فکر خلاق و مهارتهای ویژه این نیروهاست که در موفقیت انها نقش اساسی داشته است و این مهارتها با تلاش و تمرین بسیار بدست امده است.